sana eshghe maman

سیسمونیه دخمله نازم

میخام عکسای وسایلایی که منو بابایی برات اماده کردیم رو بزارم تا یادگاری بمونه امیدوارم همشونو دوست داشته باشی ت
4 خرداد 1393

اخرین روزها تو دل مامانی

سلام دختر نازم  این روزها همش منتظر اومدنتیم.  خیلی دوست دارم ببینمت. ولی میدونم دلم به این روزها تنگ میشه. روزهایی که همش با هم بودیم باهات حرف میزدم وتو از ته وجودت حرفامو میشنیدی. من و بابایی دیگه کم کم اماده اومدنتیم تمام وس.  لتم اماده کردیم . دوست داشتم برات اتاق جداگونه درست کنم ولی متاسفانه خونه کوچیکه و امکانش نبود فعلا یه مدت باهم شریکی از یه اتاق استفاده میکنیم.  این روزا خیلی کمتر شیطونی میکنی تو دل مامانی.  یه وقتا واقعا نگرانت میشم.  ولی هر بار که یه لگد کوچولو میزنی خیاله مامانی رو راحت میکنی.  خیلی دوست دارم بدونم سبیه منی یا بابایی دارم برای دیدنت لحظه شماری میکنم قند عسلم . هیچ وقت نمیدو...
4 خرداد 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به sana eshghe maman می باشد